یکسری حرف های نگفته

حرف های کسی که فکر می کنه خیلی خوشبخته

یکسری حرف های نگفته

حرف های کسی که فکر می کنه خیلی خوشبخته

تایلند!!!

یه مدت بود به خودم می گفتم خانمی زشته خجالت بکش چرا آپ نمی کنی؟ 

 

به هر حال این بار اومدم که بترکونم... 

 

خوب چه خبر عیدتون مبارک....چی کارا کردید عید؟ 

 

این عید برای من که خیلی متفاوت بود....اصلا یه جور دیگه بود... 

 

تعطیلات رو رفتم تایلند...جالب بود..می دونید خیلی هم عجیب بود....خیلی از فرهنگاشون  

 

خیلی  از کاراشون.. 

 

خوب من یه خلاصه ای از کل سفرم گذاشتم....اگه خواستید بخونید اگرم نه که هیچی... 

 

ولی می خواستم این دفعه راجع به این صحبت کنم که چرا ما همیشه از بهترین شکل انجام دادن  

کار ها تفره میریم؟واقعا شما میدونید؟ 

 

خوب شروع میکنیم: 

 

شب اول رفتیم فرودگاه امام برای تحویل دادن بار ها پدرمون در اومد....دستگاه خراب شده بود نصفه شبم هیچ کس نبود درستش کنه... 

 

یه نفر از اون عقب صف داد زد این چه وضعشه پرواز التحاد گرفتیم که  این قدر اذیت نشیم...بعد یکی از مسئولا جواب داد (پرواز هر جا می خوای باش این جا فرودگاه امام..!!!!! ) 

 

کارت پرواز هامون رو گرفتیم...یکی صندلی ۲۶....یکی ۳۲....دو نفر هم ۳۸ .!!!!!!!دیگه گفتیم از این جا تا ابوظبی ۲ساعت بیشتر راه نیست باید دوری هم رو تحمل کنیم... 

 

 

خیلی نشد  فرودگاه رو بگردیم باید پرواز رو عوض می کردیم.. 

 

خلاصههههههههههههههه...رسیدیم تایلند....شب بود...از همون اول که رسیدیم همشون شاد . مهربون و خوشحال بودن...دوباره تونستم وقتی با کسی چشم تو چشم می شم بهش لبخند بزنم....یه نوع احترامشون بران خیلی جالب بود ...دستشون رو می گرفتن جلوی صورتشون و خم میشدن و می گفتن(سونیکا!سنیکا(دقیقش رو نمی دونم..به معنای وقت بخیر و اینا بود)) 

 

اصلا هم خم شدن برای دیگری رو بد نمی دونستن...خلاصه پرواز تو بانکوک نشست هتل ما تو پاتایا بود... تو این فاصله زندگیشون رو دیدم...ولی یه چیز جالب دیگه موتور سوارا بودن..خیلی زیاد بودن  اکثرشون هم دختر جوان بودن ....روز اول رفتیم یه جزیره ای مرجان نامی...نمی دونم سریال لاست رو دیدید یا نه ولی جزیرش دقیقا مثل همون جزیره ی تو سریال بود(البته اون این جزیره نبودا..شبیه اون بود)

یه روزم رفتیم فیل سواری....خیلی باهال بود....خیلی به فیل احترام میزارن...ولی برای پول در اوردن ازش سواری هم میکشن...ولی کلا با حیوانات خوبن ... 

  

تو خود پاتایا کلی گشتیم ولی نمیشه خیلی توضیح داد...تفریحاش جالب بودن  خیلی جالب بودن.. 

 

به هر حال کار ما تمام شد و به بانکوک برگشتیم تا چند روزی هم آن جا باشیم... 

 

خیلی هتلش بهتر از ۲ تا هتل دیگه بود ...ولی بانکوک شهر شلوغیه...کثیف و ۱پر سر وصدا 

 

ولی یه شهر بازی  خیلی جالب داشت و با یه باغ وحش فوق العاده...توش کلی شو برگزار می شد(البته حیوانات) 

 

بعد با یه پرواز رفتیم فوکت...(لازم به ذکر همه ی صندلی ها کنار هم بود!!!)

  

فوکت خیلی هواش شرجی بود ولی از همه جا قشنگ تر بود.. 

 

تو پاتایا هتلش بزرگ بود ساحلم داشت...تو بانکوک فقط هتلش خیلی بزرگ بود..ولی تو فوکت ساحلش خیلی قشنگ بود...  

 

اونجا هم یک جا بود به نام(fanta sea show) اوده بودن یه سری از تاریخشون رو به نمایش گذاشته بودن....تاریخ و قدمتی که عمرا به پای ایران میرسید...ولی آن ها چه کرده بودن و ما چه کردیم؟؟؟؟؟؟ 

 

بعد با سه تا پرواز برگشتیم ایران یه چیز نزدیک 10.11 روز کل سفر طول کشید... 

 

تجربه ی خیلی خوبی بود اشنایی با آدم هایی که خیلی عجیب بودن...خیلی مهربون بودن..  

 

ما از ساعت 7 صبح بیدار می شدیم تا ساعت 10 شب بازم وقت نمی کردیم همه جا بریم.... 

 

این جا همه ی فامیل میشیم فکر میکنیم که 5شنبه جمعه کجا میشه رفت آخرشم به نتیجه نمیرسیم.. 

 


 

 

 پی نوشت ۱:همیشه در اوجی معین دیگر ابری نیست اگر آسمان دل ما ابری است قلب ما آنقدر که باید بالا نرفته! 

پی نوشت ۲:جای همتون خالی هفته ی پیش ۵شنبه ُ جمعه رفتیم اطراف دیزین...برفی اومد ....فوق العاده بود!!! این هفته هم دیشب رفتیم لواسون...بارون بود ...خیلی قشنگ بود!!!  

کلا هوا امسال قاطی کردهوونمی دونه کی باید بباره کی بتابه!!

پی نوشت ۳:قبل عید خیلی دلم گرفته بود نمی دونم چم شده بود اما به لطف داداش گرام و عید فوق العاده که گذشت همه چیز خوب شد.. 

پی نوشت۴: یه سری عکس از طبیعت تایلند بود  می خواستم بزارم تو ادامه مطلب ولی نشد...اگه کسی میتونه کمکم کنه !!!کمک می خوااااااااااااااااااام!!!

پی نوشت ۵:تموم شد دیگه حرفی ندارم...هر جا هستید خوش و سالم و تندرست باشید ...